سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خرداد 84 - ابوتراب

دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مطالب زیر توسط      نوشته شده است!

بیا
سلام با عرض معذرت تشریف بیارین این آدرس از این به بعد لطفا

 

http://www.kimia.mihanblog.com


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

نمک زخنده گل برده است گریه من

به لب مباد رهش ناله ای که بی اثر است

گره شود به گلو گریه ای که بیجگر است

گل نمک بحرامی است تیره روزی داغ

شکسته رنگی خون از خمار نیشتر است

لبش به حرف عتاب آشنا نگردیده است

هنوز آتش یاقوت , مفلس شرر است

کدام فتنه گر امشب در چمن بوده است؟

که رخت لاله پر از خون و گل شکسته سر است

نمک زخنده گل برده است گریه من

زچشم بی ادبم باغبان باغ تر است

کسی که پاس نفس چون حباب نتواند

همیشه چون صدف هرزه خند بی گهر است

شکایت از ستم چرخ ناجوانمردی است

که گوشمال پدر خیر خواهی پسر است

لبی که از نفس بوسه رنگ می بازد

چه جای جلوه تبخاله های بد گهر است؟

نخورده ام به دل شبنمی در این گلشن

چو خون لاله وگل خون من چرا هدر است؟

سپر فکند فلک پیش آه من صائب

علاج دشمن غالب فکندن سپر است

صائب تبریزی

*************************

سلام

فهم این شعر برای من خیلی مشکل بود البته هنوزم تو بعضی از بیتاش موندم که چی می خواد بگه ولی گفت چیزی رو که تو نمی فهمی شاید دیگران بفهمن پس برا دیگران مطرحش کن تا ... .

یا علی مدد


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیرالمومنین اسوه وحدت ( بخش یازدهم )

فصل سوم

دارندگان نقش اساسى

هر گاه به حوادث مهمى که به امت‏ یا امتها - به سبب انجام رسالت‏هاى دینى و گسترش آن - رسیده است ، نظرى بیفکنیم ، و همچنین کسانى را که در زمان آغاز آن پیشامدها و در مراحل شروع آن مى‏زیسته‏اند ، مورد توجه قرار دهیم ، در مى‏یابیم که آن پدیده‏ها و دگرگونیهاى اولیه آن به انبوه کسانى که معاصر ایشان بودند - افراد و یا گروههاى کوچک - ارتباطى ندارد .به طور مثال ، وجود این سرباز یا آن کشاورز ، کارگر ، بازرگان و یا فرد سیاستمدار ، و یا عدم آنها ، هیچ اثرى مثبت‏ یا منفى در آن پیشامدهاى مهم و دگرگونیها ،  نداشته است . پس امکان داشت - جز در موارد بسیار اندک - نیازى به وجود هیچ فردى در پدید آمدن آن پیشامدها نباشد . به این ترتیب که انسان دیگرى جاى او را پر کند ، و نقشى همانند نقش ناچیز او عهده‏دار شود .

آنچه را امتى از امت‏ها به عنوان یک عمل مهم انجام مى‏دهد بیشتر مربوط به تمام افراد آن امت است و به انبوه کسانى که تشکیل امت مى‏دهند - از افراد و گروههاى کوچک با حرکتهاى معمولى ناچیز - ارتباطى ندارد . در نتیجه ، آنان مثل کارگرانى هستند که در ساختن بنایى همکارى مى‏کنند ; هر کدام از آنان اثرى در بالا بردن آن بنا دارند ، اما ممکن است جاى هر یک از آنان را با فرد دیگرى چون او عوض کرد تا همان وظیفه را بر عهده گیرد . تنها از آن مورد ،  بعضى جمعیتها و برخى افرادى را که قیام کرده و یا اقدام به حرکتهایى مى‏کنند که براى دیگران اقدام به آنها دشوار است ( و یا دیگران نخواسته‏اند آن کار را بکنند ! ) مستثنا مى‏شود .  آنان همان کسانى هستند که نمى‏توان  از ایشان بى‏نیاز بود . و دیگران را جایگزین آنان کردن دشوار است ، و آنانند که رویدادهاى مهم پیوندى مستحکم با ایشان دارد.

بنابراین ما این حق را داریم که وجود هر فردى از کسانى را که حرکات ناچیزى انجام داده‏اند ( و آنان اکثریتى انبوه از هر امتى هستند ) نسبت‏ به پیشامدهاى بزرگ اتفاقى و تصادفى به حساب آوریم ، هر چند که هر فردى از نظر علمى نتیجه یک سلسله اسباب و علل پیاپى و پشت‏سر هم است تا او را به وجود آورند ، و مى‏گوییم که وجود این آدم و یا آن گروه کوچک نسبت‏ به آن پیشامد نهایى تصادفى و اتفاقى است ، زیرا آن پیشامد ممکن بود - با وجود ، و یا بدون وجود او - تحقق یابد . چه ممکن بود جاى این فرد را فرد دیگرى و جاى این فامیل و یا قبیله را فامیل و یا قبیله دیگرى بگیرد و عهده‏دار نقشى مانند نقش آن فرد و آن قبیله شود .  مایلم ، براى خواننده توضیح دهم ، که مقصود من این است که پیشامدهاى بزرگ ، به تنهایى به هیچ فرد ، یا گروه کوچک ارتباط ندارد ، و بیشتر به مجموعه مربوط مى‏شود . و گاهى به وجود بعضى افراد و گروههاى کوچک مربوط مى‏شود آنجا که نقش مشخص جدى داشته باشند.

اگر نظرى به پیدایش اسلام و گسترش آن در زمان پیامبر (ص) بیفکنیم در مى‏یابیم که اسلام ، پیوندى استوار و مثبت‏ با معدودى از افراد و گروهها داشته است . ضرورتى ندارد که ما از رابطه اسلام با شخص پیامبر گرامى صحبت کنیم ، چه او کسى است که وحى الهى را دریافت کرده و حامل رسالت‏ بوده است و با دشواریهایى روبرو شده که احدى با آنها مواجه نشده است . او تنها انسانى است که اوصاف برجسته‏اش او را شایسته دریافت وحى کرده است ; و خداوند خوب مى‏داند کجا رسالت‏ خود را قرار دهد.

چون اسلام به شخص پیامبر اکرم - هم در آغاز و هم در طول زمان حیات آن حضرت - وابسته است ما دوام اسلام  را -در آن برهه از زمان - در پیوند با سه گروه کوچک مى‏یابیم که نگهبانى از زندگى پیامبر (ص) را بر عهده گرفته و در راه دفاع از او بزرگترین فداکاریها را انجام داده است.

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

بخشى از پیام حضرت آیت الله خامنه‏اى (مد ظله العالى) در او لین سا

در تاریخ پرماجراى انقلاب ، هیچ روزى مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن مردى از دودمان پیامبران و بر شیوه آنان ، با دستى پرمعجزه و دلى به عمق و وسعت دریا ، در میان مردمى شایسته و چشم به راه ، چون آیه رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت‏ برکشید.

و هیچ روزى چون چهاردهم خرداد نبود که در آن طوفان مصیبت و عزا بر این مردم ، تازیانه غم و اندوه فرود آورد. ایران یکدل شد و آن دل در حسرتى گدازنده سوخت ، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتى عظیم گریست . در آن روز خورشیدى غروب کرد که با طلوع آن هزار چشمه نور در زندگى ملت ایران جوشیده بود ، روحى عروج کرد که با نفس روح الهى‏اش پیکر ملت را جان بخشیده بود ، حنجره‏اى خاموش شد که نفس گرمش سردى و افسردگى از جهان اسلام زدوده بود ، لبانى بسته شد که آیات الهى عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسون یاس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود .

آن روز ، روز عزاى بزرگ عالم اسلام شد . سوزش آن غم به ملت ایران منحصر نماند ، در سراسر جهان ، هرجا دل روشن و جان بیدارى بود مصیبت زده شد ، هرجا مسلمانى آگاه از انقلاب و مسائل آن بود خود را صاحب عزا شمرد پس در روى زمین جایى نماند که در آن دلهایى از این حادثه عظیم ، از اندوه لبریز نشود و انسانهایى از این فقدان بى‏جبران ، به عزا ننشینند.

و اما ایران یکسر عزاخانه‏اى شد که در هر شهر و روستایش ، شیون حسرتبار از یکایک خانه‏ها سرریز شد و کوى و میدان و خیابان را پرکرد . هیچ کس نتوانست این جرعه درد را خاموش فرو برد ، از دلاوران میدانهاى نبرد تا مادران و پدرانى که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود گره عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند ، تا بزرگمردان عرصه علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیم القدر، همه و همه در این مصیبت عظمى زار زار گریستند یا صدا به فغان بلند کردند ، یا بى‏صبرانه بر سر و سینه زدند.

مصیبت فقدان امام ، همان به بزرگى امام بود . و جز خدا و اولیائش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد ؟ آنجا که دلهاى بزرگ بیتاب مى‏شوند آنجا که انسانهاى بزرگ دست و پا گم مى‏کنند ، آنجا که صحنه ، از بیقرارى میلیونها انسان پر است کدام زبان و قلم است که بتواند نمایشگر و صحنه پرداز گردد ؟ من که خود قطره بیتابى در اقیانوس متلاطم آن روز ، و آن روزها بوده‏ام چگونه خواهم توانست آن را شرح کنم . . . ؟ و اما روى دیگر صحنه ، یعنى فضاى ملکوت جهان در آن روز ، تنها براى اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است . شاید چشمهاى نافذى که حجاب ملک را مى‏گشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز مى‏دهند شگفتیهاى بیشتر و صحنه‏هاى تماشایى‏ترى را آن روز ، در آن عاشورا خمینى ، دیده باشند.

عروج نفس مطمئنه‏اى را به قرارگاه لطف و رحمت‏خدا ، صعود کلمه طیبه و نفس راضیه و مرضیه‏اى را بسوى حق ، رجوع جویبارى را به دریا و وصال عاشقى را به معشوق ، استقبال خیل عظیم شهدا ، را از آن میهمان تازه وارد . . .  فوز و فلاح جان مزکایى را که بر بال ملائک رحمت نشسته و شمیم حسنات بیشمارش مشام فرشتگان و خزنه بهشت نعیم حق را معطر ساخته ، عمل صالحى را که ردایى از نور گشته و بر سراپاى آن عبد صالح را که از نور گشته و بر پیکر ملکوتى آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندى گشته و بر سراپاى آن عبد صالح فرو ریخته ، و دارالسلام ابدى شدى و آن مشتاق رضوان حق را در خود جاى داده است.

افسوس که براى ما خاکیان از آن آیینه‏بندان جشن ملکوتى، بارقه تسلایى نمى‏درخشید و جز اشک دیدگان نمى بر آتش هجران آن قبله دلها افشانده نمى‏شد . شور عزا در غم پدر مهربان ، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیده‏بان همیشه بیدار و طبیب درد و درمان‏شناس و سروش رحمت‏ خدا بر امت و یادگار انبیا و اولیا در زمین اهل زمین را مى‏گداخت و غمى بى‏تسلى بر آنان فرو مى‏ریخت.

زمان یگانه خود را از دست داد و زمین گوهرى یکدانه را در خود گرفت . پرچمدار بزرگ اسلام پس از عمرى  مبارک که در راه اعتلاى اسلام سپرى شده بود دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولى الله الاعظم ارواحنا فداه در مصیبت‏ خلیفه خود سوگوار شد.

اکنون یک سال از آن روزهاى مالامال درد و رنج ،  مى‏گذرد سالى که در آن ، یاد و حضور امام ، لحظه‏اى ملت ما را ترک نگفته و زنده و برجسته و درخشان در ذهن و زندگى آنان و دیگر مسلمانان و مستضعفان در سراسر جهان برجا مانده است . آنچه پس از حیات پربرکت امام و در این یکسال براى ما و همه دلسوزان امت اسلام بیشترین اهمیت را داشته ، میراث عظیم و تاریخى و بى‏نظیر او : جمهورى اسلامى، و سلامت و توان و شتاب و جهتگیرى صحیح آن در راه و خط امام بوده است.

این همان چیزى است که در دوران زندگى آن بزرگوار نیز مساله اول براى ملت ایران و دوستان آن در سراسر جهان ; بلکه براى هر مسلمانى به حساب مى‏آمده که به مجد و عظمت اسلام دل بسته بوده است ، و حق نیز همین است.


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امام خمینی


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امام
سالگرد ارتحال بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی تسلیت باد .

کاش مدیون نباشیم


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیر المومنین اسوه وحدت ( بخش دهم )

احادیث تسمیه

از جمله احادیثى که از اعضاى خانواده پیامبر به نام ، یاد کرده ، احادیث ذیل است : مسلم در صحیح خود از سعد بن ابى وقاص روایت کرده است که او گفت : « ... و هنگامى که این آیه نازل شد : پس بگو : بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان ، زنانمان و زنانتان ... را بخوانیم ... ، پیامبر خدا ، على ، فاطمه ، حسن و حسین را طلبید ، پس فرمود : بار خدایا اینان خاندان منند » (6) .

ترمذى در صحیح خود از عمر بن ابى سلمه روایت کرده است که او گفت : « این آیه در خانه ام سلمه بر پیامبر (ص) نازل شد : « اراده خداوند تعلق گرفته است تا از شما - خاندان پیامبر (ص) - ناپاکى را دور کند ، و شما را به طور کامل پاک دارد . » . پس پیامبر ، فاطمه ، حسن و حسین را طلبید ، و آنان را با کسا پوشانید و على را نیز که پشت‏ سرش بود با عبایى پوشاند ، سپس فرمود : بار خدایا اینان اهل بیت منند پس ، پلیدى را از آنان بزداى و آنان را به طور کامل پاک بدار . ام سلمه گفت : یا رسول الله آیا من هم با آنان هستم ؟ فرمود : تو بر جایگاه خود هستى و روى به سوى خیر و سعادت دارى . » . ترمذى گوید : و در همین باب از ام سلمه ، معقل بن یسار ، ابى الحمراء و انس بن مالک ، روایت‏ شده است (7) .

امام احمد در مسند خود از ام سلمه همسر پیامبر (ص) روایت کرده است که او گفت : « این آیه در خانه من نازل گردید : خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را به طور کامل پاک دارد ، و در آن خانه ، فاطمه ، على ، حسن و حسین بودند ، پس پیامبر آنان را با عبایى که روى خود داشت پوشانید ، سپس گفت :  ( بار خدایا )  اینان خاندان منند ، پس از آنان پلیدى را دور کن و آنان را کاملا پاک گردان . » (8) .

و مسلم از عایشه همسر پیامبر روایت کرده است که او گفت : « پیامبر خدا بیرون آمد در حالى که عبایى بافته از موى سیاه بر دوش او بود ، پس حسن آمد ، او را داخل عبا کرد ، بعد حسین آمد ، او را نیز داخل کرد ، و بعد فاطمه آمد ، او را هم به زیر عبا جاى داد ، سپس على آمد و او را هم با عبا پوشاند ، آن گاه فرمود : « خداوند اراده فرموده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک گرداند » (9) .

در در المنثور سیوطى ( در تفسیر قرآن ) به دو روایت زیر برمى‏خوریم :

ابو الحمراء ( از اصحاب پیامبر ) مى‏گوید : مدت هشت ماه در مدینه مراقب پیامبر بودم هیچ گاه براى نماز بیرون نیامد ، مگر اینکه اول به در خانه على مى‏آمد ، دستش را دو طرف در قرار مى‏داد و مى‏گفت : « نماز ! نماز ! خداوند اراده کرده است فقط از شما خانواده پلیدى را دور کند و شما را به تمام پاک دارد » (10) .

و از ابن عباس است که گفت : نه ماه پیامبر خدا را مى‏دیدیم که هر روز موقع نماز در خانه على بن ابى طالب مى‏آمد و مى‏گفت : « درود و رحمت‏ خدا بر شما خانواده ، خداوند اراده کرده است تا از شما خانواده پلیدى را دور سازد و شما را کاملا پاک دارد » (11) .

و انس بن مالک روایت کرده است که پیامبر خدا شش ماه به طور مداوم آن جمله را مى‏گفت (12) .

البته این احادیث ‏بوضوح دلالت دارد که هر یک از این چهار تن فردى از افراد خاندان پیامبرند ، همچنان که عضویت هر شخص دیگرى را - از کسانى که در زمان پیامبر در قید حیات بودند ، چه از هاشمیان و یا از زنان پیامبر - منتفى مى‏داند . این قول پیامبر (ص) : بار خدایا اینان خاندان منند ، دلالت روشنى دارد بر این که عضویت‏ خاندان پیامبر در دوران زندگانى آن بزرگوار منحصر بر آن چهار تن بوده است . بنابراین ، همه افراد دیگر- حتى عمویش عباس ، جعفر بن ابى طالب و سایر افراد حاضر در زمان بیان این مطلب - از دایره عترت مورد نظر خارجند ، هر چند که همگى از خویشان نزدیک او بودند.

با این همه ، این انحصار همه بنى هاشم را که پس از وفات آن حضرت ، به دنیا آمده‏اند - از جرگه اهل بیت‏ خارج نمى‏کند . آنچه در احادیث نوع اول آمده است دلالت دارد بر این که اعضایى از خانواده و عترت او - پس از حیات او در ضمن چند قرن به وجود خواهند آمد . پیامبر در آن احادیث‏ به صراحت گفته است که قرآن و اهل بیتش از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر او باز گردند.

اما چگونه عضویت افرادى را که پس از پیامبر به دنیا مى‏آیند ، بشناسیم ، این مطلبى است که به اعضاى هم عصر آن حضرت مربوط مى‏شود و این که کدام یک از اینان را مى‏توان خلف آن حضرت نامید و اگر خلف او بود از اعضاى عترت او نیز هست . مردم خود گواه شایستگى و علو مقام او در تقوا و درستى و علم و حکمت اویند ، و خلف آن حضرت در زمان او همان کسى است که وى را خلیفه خود مى‏نامد.

اکنون که مقام اهل بیت را در اسلام و نیز اعضاى خاندان محترمى را که در زمان پیامبر بودند ، شناختیم سزاوار است که در صفحه‏هاى آینده از شاخص‏ترین فرد این خانواده سخن بگوییم . آن فرد ، امام على (ع) پسر عموى پیامبر است که پیامبر او را به بالاترین مراتب بزرگداشت ، گرامى داشته است.

پى‏نوشتها: 1-ترمذى در صحیح خود ج 5 ص 328 آورده است.شماره حدیث 3874 است.  2-ترمذى در صحیح خود ج 5 ص 329 روایت کرده است‏شماره حدیث 3876.    3-امام احمد در جزء پنجم از مسند خود ص 181 آورده است . البته از دو طریق صحیح روایت کرده است.    4- حاکم در صحیح خود «مستدرک ‏» ج 3 ص 109 آن حدیث را آورده است.     5- در« فاکهة البستان ‏» آمده است : عترت - به کسرع - فرزندان و نسل او و همچنین نزدیکترین وابستگان او ، از گذشتگان و غیر آنها مى‏باشند.    6- ج 15 ص 176. البته ترمذى ،حاکم و بیهقى نیز آن را نقل کرده‏اند.    7- ج 5 ص 328 (شماره حدیث 3875) .    8- ج 6 ص 292 سید تقى حکیم در کتاب ‏« اصول فقه ‏» مقارن ص 155- 156 به نقل از کتاب در المنثور سیوطى ج 5 ص 198 آورده است که حاکم و بیهقى این حدیث را روایت کرده‏اند.     9-صحیح مسلم ج 15 ص 192- 195.      10 و 11-ج 5 ص 198  ( الفقه المقارن از حکیم ص 155) .    12- احمد در مسند خود ج 3 ص 286 آن را نقل کرده است.

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

جمعه ها با حافظ

بسم الله الرحمن الرحیم

( حتما نیت کردین !!! )

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

به هر درش که بخوانند بی خبر نرود

طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی

ولی چگونه مگس از پی شکر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی

که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست

که آبروی شریعت بدین قدر نرود

من گدا هوس سرو قامتی دارم

که دست در کمرش جز بسیم و زر نرود

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت بدر نرود

زمن چو باد صبا زلف خود دریغ مدار

چرا که بی سر زلف توام بسر نرود

سواد دیده غمدیده ام باشک مشوی

که نقش خال توام هر گز از نظر نرود

سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم

چگونه چون قلمم دود دل بسر نرود

بتاج هدهدم از ره مبر که باز سفید

چو باشه در پی هر صید مختصر نرود

بیار باده و اول بدست حافظ ده

بشرط آنکه زمجلس سخن به در نرود

*********************


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیرالمومنین اسوه وحدت ( بخش نهم )

چگونه همه دانستنیهاى آنان یقینى است؟

گاهى این پرسش براى خواننده پیش مى‏آید که ; چگونه ممکن است ‏براى اعضاى خاندان پیامبر در تمام آیات قرآن و جمیع احکام شرعى و سنتهاى نبوى ، معرفت‏ یقینى حاصل شود ؟

پاسخ این است که ، دستیابى آنان بر معرفت‏ یقینى به طور قطع امکان دارد . البته براى پیامبر این امکان بوده است که به شاگرد زیرک و برجسته‏اى چون على بن ابى‏طالب - تمام مفاهیم آیات قرآن و تمامى آنچه را که به بینش اسلامى مربوط است و همه قوانین اسلامى را که تعدادشان از چند هزار تجاوز نمى‏کند - تعلیم دهد . بدیهى است که على  به  دو پسرش - حسن و حسین - تمام آنچه را که پیامبر به او آموخته است ، تعلیم مى‏دهد . بدین گونه ، براى ما امکان این تصور پیدا مى‏شود که على و دو فرزندش بر معرفت‏ یقینى کامل رسیده‏اند.

البته این فرض - به طور قطع - با واقع ، مطابقت دارد ، چه على از کودکى تا روز وفات پیامبر با او بود ; نیز او شاگردى امین و مراقب بود ، پیوسته در جلسات عمومى پیامبر حاضر مى‏شد و در خلوتهاى ویژه او نیز با وى همراه بود . و او در آشکار و نهان در راه خدا بیدار دل و صمیمى بود . و فرزندانش - حسن و حسین - سالهاى دراز با وى زندگى کردند ، و آن دو نیز ، همانند نیا و پدر خود راستانى پاک بودند . آنچه را مى‏دانستند به برترین فرزندان پیامبر و على ، تعلیم دادند.

چگونه گروهى را مشخص کنیم؟

گاهى خواننده مى‏پرسد : با توجه به این که دو گروه از دانشمندان وجود دارند که هر دو انتساب به پیامبر دارند و از طرفى اعضاى هر یک از دو گروه با خودشان متفقند و با اعضاى گروه دیگر اختلاف نظر دارند ، چگونه براى ما امکان دارد که تشخیص دهیم کدام یک از دو گروه ، همان عترتى است که پیامبر به پیروى از آن ارشاد کرده است ؟

اما خواننده خود - در صورت پیشامد چنین اشتباهى - مى‏تواند رفع شبهه کند ، به این ترتیب که یک بار دیگر به حدیث زید بن ارقم - که پیشتر گذشت - باز گردد و آن را بخواند . همان حدیثى که حاکم در جزء سوم از صحیح خود « المستدرک‏ » آورده است ، آن که به نام یکى از اعضاى عترت تصریح مى‏فرماید و او امام على است.

پس گروه حقى که با این فرد برجسته هماهنگ است ، همان عترت است . و گروهى که مخالف اوست از عترت نیست ، هر چند که همه افراد آن به پیامبر خدا  انتساب داشته باشند.

صرف نظر از آنچه گفته شد این شبهه یا شبهه‏هاى همانند آن - موقعى که به این حادیث‏ بیانگر اوصاف - احادیث تسمیه را نیز بیفزاییم ، به تمامى از بین مى‏روند.


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

یا علی

ما نوکر خاندان حیدر هستیم   

صد شکر که در امان حیدر هستیم

بر لوح دل ما ز ازل بنوشتند

ما دشمن دشمنان حیدر هستیم

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

   1   2   3   4      >

شنبه 103 آذر 10

امروز:   1   بازدید

فهرست

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم

خرداد 84 - ابوتراب

جستجوی وبلاگ من

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان


لینک دوستان

بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
استاد حسین انصاریان
ابوتراب
المنتظر ( فارسی , انگلیسی , اردو )
مجله خورشید مکه
مسجد جمکران
آیت الله خامنه ای
آیت الله فاضل لنکرانی
آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله مصباح یزدی
امام خمینی
حوزه
سایت غدیر
شبکه امام رضا
شبکه عقاید ( قم )
شبکه فرهنگی هجر ( مخصوص مناظره )
شبکه قرآن
عاشورا
فدک
فقه اسلامی
مرکز جهانی اهل بیت
معرفی پایگاههای شیعه
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
خانه کتاب ایران
سازمان علمی تحقیقی ایران
کتابخانه کنگره ملی آمریکا
خبر گزاری جمهوری اسلامی
روزنامه ایران
روزنامه کیهان
روزنامه همشهری
روزنامه اطلاعات
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
مجله گل آقا
قریبستان

آوای آشنا

صدای خودم

اشتراک

 

آرشیو

خرداد 84

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد   19111   بازدید


سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام ! به وبلاگ ابوتراب خوش آمدید ! امیدوارم از مطالبش استفاده کنین و ما رو از نظراتتون بی بهره نذارین ؛ ضمنا ما آماده پاسخ گویی به سوالاتی که احیانا در هنگام مطالعه مطالب براتون پیش میاد هستیم ؛ پس حتما بپرسین ؛ یا علی