خرداد 84 - ابوتراب

هرکس سه بار بر تو خشمگین شد و درباره ات سخنی ناروا نگفت، او را به دوستی بگیر . [امام صادق علیه السلام]

مطالب زیر توسط      نوشته شده است!

جمعه ها با حافظ

بسم الله الرحمن الرحیم

( نیت که یادتون نرفته ؟ )

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم  و اینها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم  دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال

که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد

اجر صبریست کزآن شاخ  نباتم  دادند

همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود

که زبند غم ایام نجاتم دادند

*******************


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

طرحی که ازش صحبت کرده بودم و براتون میل کرده بودم اینه

سلام !

خوبین ؟

با خیلی از شاعرای جوون آشنا شدم ؛

تهرانی ؛

شهرستانی ؛

جدا بعضیاشون معرکه بودن ( خیلیاشون ) ؛

اما همشون از یه چیزی گله داشتن و اون این بود که می گفتن :

ما نه کلاس شعر ( شما بگو انجمن  ادبی ) داریم ؛

نه جایی که شعرمونو بخونیم ؛

نه استادی که بالا سرمون باشه ؛

نه کسی که اهل شعر باشه تا بتونه شعر ما رو نقد کنه ؛

ضمن اینکه شعرامون بعضا قوی نیست و اگه کسی هم باشه که براش بخونیم اصلا تحویلمون نمیگره ؛

و ...

همشون انصافا راست می گفتن ؛

همش فکر می کردم میشه یه کاری کرد ,که یه جورایی به این جور دوستان , که من از نزدیک با خیلیاشون ارتباط داشتم کمک کرد ؛

تا اینکه این فکر به سرم زد ؛

از این به بعد هفته ای یک شعر رو برا نقد , رو وبلاگ ابوتراب قرار می دم ؛

اول هم , از شعر اول یکی از دوستانم ( البته با اجازه خودش ) شروع می کنم ؛

شما شعر رو بخونین و نقدش کنین ؛

هم می تونین تو قسمت نظرات بنویسین که حسنش اینه که همه می بینن و هم می تونین به ایمیل وبلاگ بفرستین ؛

کار سختیه ؛

خودتونم می دونین ؛

اما من کاراشو انجام می دم ؛

تو یک هفته نقد ها رو جمع می کنم و تو هفته بعد ضمن اینکه یه شعر جدید برا نقد ( که البته دیگه شعر شماست ) , رو وبلاگ می ذارم  اون شعر رو هم با تموم نقدهایی که شده نمایش می دم و البته اگه دوست داشته باشه , برا  شاعرش میل می کنم ؛

پس اگه شما هم به هر دلیلی تا حالا امکان اینو نداشتین که شعراتونو برا کسی بخونین تا نقدش کنه , دست به کار بشین و به ایمیل وبلاگ ارسال کنین ؛

خودم دوباره تایپش می کنم و با اسم خودتون برا نقد شدن رو وبلاگ قرار می دم ؛

البته اگه دوست نداشته باشین شعرتون نقد بشه , فقط نمایشش می دم تا لا اقل باقی  بخوننش ؛

تو این راه خیلی می تونیم نم نمک از خیلی از  اساتید  کمک بگیریم , نگران نباشین ؛

این کار چند تا حسن داره :

اول اینکه شعرتونو یه عده زیادی می خونن ؛

دوم اینکه شعرتونو به خیلیا معرفی می کنین ؛

سوم اینکه شعرتون توسط خیلیا نقد میشه ؛

چهارم اینکه عزیزانی که به هر دلیلی دسترسی به کلاس ندارن , می تونن از این راه از نقاط قوت و ضعف شعراشون آگاه بشن ؛

پنجم اینکه شعرتون رو برا همیشه یه جایی ثبت کردین ,که اگه یه روزی به هر دلیلی دسترسی بهش نداشته باشین , می تونین به سرعت پیداش کنین ؛

و خیلی چیزای دیگه ... .

اما ...

دقت کنین

محور شعر هایی که در وبلاگ ابوتراب علیه السلام نمایش داده میشه ترجیحا باید مذهبی باشه ؛

چون می دونین که ,

ما تو زمینه شعر مذهبی زیاد قوی نیستیم  , متاسفانه ؛

حالا وبلاگ ابوتراب می تونه یه بهانه ای باشه تا از یه گوشه , یه کار جدی و جدید شرو ع بشه ؛

البته با کمک هم ؛

تنهایی خیلی سخته ؛

ولی تا کار بگیره , من تا اونجایی که بتونم تلاش خودمو می کنم ؛

پس اگه دوست دارین ازهمین الان شروع کنین ؛

اول بسم الله می تونین این نظریه رو نقد کنین با دل و جان  آماده شنیدن حرفاتونم ؛

دومم که یه یا علی بگین و شعراتونو بفرستین ؛

بعدشم اسمشو مشخص کنین و بگید که فقط برا نمایش می فرستین یا برا نقد ؛

اسمتون و ایمیلتونم یادتون نره ( اگه دلتون نخواد اسمتون و ایمیلتون مخفی می مونه ) ؛

راستی این خبر و نظر رو به دوستان و اساتید خودتونم بگین ؛

شاید یکی یه طرح خوشکل تر داشته بشه , یا شاید یکی دلش بخواد کمک کنه ؛

راستی اگه مشترک ( یا همون عضو ) وبلاگ ابوتراب بشین از به روز شدنش بلافاصله بعد از قرار گرفتن مطلب رو وبلاگ , آگاه میشین و می تونین زود خودتونو برا نظر دادن برسونین , پس اشتراک یادتون نره !

اگه با این طرح من موافقین حتما اعلام نظر کنین تا من دلمو الکی خوش نکنم که بعدش دچار افسردگی بشم , اگه موافق بودین و گفتین , شنبه صبح کله سحر , اولین شعر رو برا نقد خواهید دید ( به مدت یک هفته ؛ ان شاءالله ).

 من منتظرما !

 یا علی !

کیمیا


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امید


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

آری خدا هم از تو سر افراز می شود

وقتی زمان روضه ات آغاز می شود

اندازه بهشت دلم باز می شود

وقتی دلم به اشک غمت شستشو گرفت

این دل چقدر پیش خدا ناز می شود

وقتی که درد پیش مداوای تو رسید

دیگر خودش طبیب شفاساز می شود

وقتی که شاه کلید ادب را به من دهی

درهای آسمان برویم باز می شود

توحید هر کجا به سر ماذنه رود

با لحظه لحظه ذکر تو دمساز می شود

در پای منبر تو دلم را نشانده ام

اینجا سخن به نام تو اعجاز می شود

با ذکر روضه های تو بعد از هزار سال

آری خدا هم از تو سر افراز می شود


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیرالمومنین اسوه وحدت ( بخش سوم )

آیا این بزرگداشت ‏به خاطر خویشاوندى بود؟

گاهى تصور مى‏شود که بزرگداشت‏ خاندان پیامبر- با درود فرستادن بر ایشان - تنها به سبب خویشاوندى آنان با پیامبر است ، در صورتى که مطلب از این قرار باشد ، تمایز ایشان از دیگران و بزرگداشت آنان تا این اندازه ، اعلان یک اصل برترى قبیله‏اى و امتیازى خواهد بود که با روح اسلام منافات دارد و شمارى از اصول اسلامى را نقض مى‏کند.

از جمله اصولى که بر مبناى این ادعا برترى قبیله‏اى نقض مى‏شود ، اصلى است که مى‏گوید تمام مردم در پیشگاه خداوند برابرند ، براستى از جمله مهمترین هدفهاى رسالت اسلامى نابود کردن حکومت اشرافى و از بین بردن فاصله‏هاى میان مردم و دستیابى به جامعه‏اى یکپارچه و عارى از فاصله‏هاى طبقاتى بوده است . و قرآن چنین اعلام مى‏کند : « اى مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم ، و شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید براستى که ارجمندترین شما در پیشگاه خدا پرهیزگارترین شماست . » (سوره حجرات آیه 12) . پیامبر روز غلبه بر مشرکین مکه را روز آغاز برابرى اعلام کرد و فرمود : « اى توده قبیله قریش ! خداوند ، خودبینى زمان جاهلیت و فخر فروشى به پدران را از شما گرفته است ، همه مردم از آدم و آدم از خاک است‏ » . « براستى که گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست‏ » (7) .

و از جمله اصول ، این است که خداوند نه کسى از بندگانش را به خاطر کارى که خویشاوند او - چه خوب و چه بد -انجام داده است ، پاداش مى‏دهد و نه مجازات مى‏کند . و قرآن به شرح زیر اعلام مى‏فرماید : « اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید ، و هم بترسید از روزى که هیچ پدرى فرزند خود را حمایت نکند و هیچ فرزندى از پدر خود پشتیبانى نکند ، براستى که وعده خدا حق است پس زندگانى دنیا شما را نفریبد و فریب دهنده‏اى شما را به خدا مغرور نسازد » (8) . و در آیه دیگر است : « هیچ کسى بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد ، هر چند گرانبارى خواستار حمل آن باشد ، چیزى از آن حمل نشود اگر چه خویشاوند باشد ... » (9) .

از جمله اصولى که با اندیشه برترى جویى قبیله‏اى تناقض دارد ، این است که خداوند کسى را به خاطر عمل فوق طاقت و بالاتر از حد توان و اختیارش ، نه مجازات مى‏کند و نه پاداش مى‏دهد . انتساب فرد به خانواده امرى غیر اختیارى است . از این رو ، منطقى و صحیح است که با اعتقاد به عدالت‏خداوند ، معتقد باشیم که او هیچ کس را به خاطر انتساب به خانواده معینى ، بر دیگران برترى نمى‏دهد . براستى که اسلام در مقابل هر نوع برترى فردى ، نژادى ، قومى و یا قبیله‏اى ایستادگى مى‏کند ، چرا که این گونه برترى‏ها به مثابه پاداش یا کیفر بر عمل فراتر از توان شخص است .

انتساب شخص به یک خانواده ، فامیل و یا شخص ساخته خود آن شخص نیست . هیچ یک از ما پیش از ولادت ، خانواده ، فامیل و یا شخصیت‏خود را انتخاب نکرده‏ایم ، بلکه با همان وابستگیها به دنیا آمده‏ایم . بنابراین عقل نمى‏پذیرد که خداوند کسى را صرفا به سبب انتسابش به خانواده معینى گرامى بدارد و یا خوار بشمارد . چرا که همه مردم در پیشگاه خداوند یکسانند ،  و او تمایزى میان آفریدگان نمى‏گذارد مگر به دلیل کار خوب و یا بدى که به اختیار خود انجام مى‏دهند . بر این اساس است که پرهیزگار را شرافت مى‏بخشد و نسبت‏به بندگان گنهکار و بدکار خود او را برترى مى‏دهد . اگر این اصول صحیح باشد – که بى‏تردید صحیح است - پس جمع بین آنها و میان بزرگداشت‏ خاندان پیامبر (ص) و برترى دادن آنان بر دیگران و الزام مسلمانان بر درود فرستادن به ایشان آن هم فقط به خاطر انتسابشان به پیامبر (ص) ، مشکل خواهد بود ، تناقضى وجود ندارد.

براى توضیح موهوم بودن این تناقض یادآور مى‏شویم ،که این شبهه مبتنى بر دو مقدمه است :

(1) بزرگداشت‏خاندان محمد (ص) با الزام مسلمانان به درود فرستادن بر ایشان به هنگام صلوات بر او ، به این مطلب برمى‏گردد که - آنان خویشاوندان حضرت محمد (ص) هستند و انتساب به او دارند - و دلیل دیگرى براى این بزرگداشت جز همان خویشاوندى وجود ندارد.

(2) دیگر این که بزرگداشت آنان به این دلیل با اصول سه‏گانه‏اى که قبلا گفته شد- (برابرى مردم در پیشگاه خدا ، به هیچ کسى ثواب و عقاب به خاطر عمل خویشاوندى از خویشاوندان داده نمى‏شود کسى را نسبت ‏به آنچه فوق قدرت او و خارج از اختیارش هست ، ثواب و عقاب نمى‏دهند .) - منافات دارد.

مقدمه دوم صحیح است و تردیدى در آن وجود ندارد ، اما مقدمه اول به دور از صحت است ، زیرا ما معتقدیم خویشاوندى هیچ کس به پیامبر (ص) او را از کیفر الهى در امان نمى‏دارد . خداوند بهشت را براى هر کس که فرمان او را ببرد - از هر نژاد - آفریده است ، و جهنم را براى هر آن کس که او را نافرمانى کند ; هر چند که از فرزندان پیامبر (ص) باشد . قرآن مشتمل بر سوره‏اى است که در نکوهش ابو لهب نازل شده است در صورتى که او عموى پیامبر است : « بریده باد دستهاى ابو لهب ، ثروت و هر آنچه به دست آورده است ، عذاب را از او دفع نکند ، بزودى در آتش فروزان در آید ، و همسرش هیزم کش است ، در حالى که به گردنش ریسمانى از لیف خرماست‏ » (10) .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیر المؤمنین اسوه وحدت ( بخش دوم )

فصل اول

جایگاه خاندان پیامبر (ص) در پیوند با پیامبر (ص)

تمام مسلمانان هم بر دوست داشتن خویشان و فرزندان صالح پیامبر (ص) و بزرگداشت آنان ، اتفاق نظر دارند و هم در اعتقاد به قداست‏ خویشاوندان او که در زمان پیامبر (ص) مى‏زیستند . و معتقدند میان آن که مسلمانى ، پیامبرش را دوست‏بدارد ولى خویشان و فرزندان محبوب او را دوست نداشته باشد ، تناقض وجود دارد .

در حقیقت ‏بزرگان صحابه با دوستى خویشان شایسته پیامبر (ص) به خدا تقرب مى‏جستند ، حتى با دوستان کسانى که از خاندان ویژه آن حضرت هم نبودند . تاریخ زندگى خلیفه دوم خود گواه است که او در خشکسالى نماز باران مى‏خواند و پس از زارى به هنگام نیایش دست عباس بن عبد المطلب را مى‏گرفت و بلند مى‏کرد و مى‏گفت : « عموى پیامبرت را نزد تو شفیع آورده‏ایم تا خشکسالى را از ما بزدایى ، و با باران رحمتت ما را سیراب فرمایى . » و آن قدر نیایش کردند تا باران همه جا را سیراب کرد و آسمان روزها [از ابرها] پوشیده شد (1) .

خلیفه هنگامى به چنین کارى دست زد که بسیارى از اصحاب حاضر در نماز ، هم در اسلام آوردن و هم در هجرت کردن بر عباس پیشى داشتند . زیرا که عباس آخرین مهاجر پیش از فتح مکه بود . او هنگامى که پیامبر (ص) در راه مکه بود ، هجرت کرد ، عباس نه از پیکارگران بدر ، و نه از مبارزان نبرد احد است . بنابراین درباره فرزندان وخاندان ویژه پیامبر (ص) و کسى که پیش از دیگران اسلام آورده بود ، و بیش از همه آنها به پیامبر (ص) نزدیکتر بود ، و دردانش و آگاهى فزونتر و نبرد و فداکاریشان بیش از دیگران بود ، چه تصورى دارید ؟

رهبران مذاهب چهارگانه ، خاندان پیامبر را (ص) گرامى مى‏داشتند و با دوستى امامان (ع) از فرزندان وى ، به پیامبر (ص) تقرب مى‏جستند . امام مالک و امام ابو حنیفه با همه بزرگیشان امام جعفر صادق (ع) را بزرگ مى‏داشتند و از او کسب علم مى‏کردند و جرعه‏نوش دریاى دانش او بودند .

این موضعگیرى مثبت از سوى بزرگان اسلام در مقابل اعضاى خاندان فرخنده پیامبر (ص) برخاسته از تعالیم پیامبر (ص) و بلکه از قرآن مجید است ، و مورد تاکید قرار گرفته است . چرا که پیامبر (ص) به ما دستور داده است تا به هنگام درود فرستادن به او ، نام خاندانش را نیز همراه با نام خجسته ، وى بیاوریم . اکنون که انجام چنین کارى بر ما واجب است پس باید آنان را دوست‏بداریم و نیز از ایشان کسب معارف کنیم ، و در دلهایمان آنان را در مقامى پس از پیامبر (ص) و در جایگاهى نزدیک به او جاى دهیم.

البته خداوند بزرگ به ما امر فرموده است تا بر پیامبرش درود فرستیم و در کتاب حکیمش فرموده است :

« همانا خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود مى‏فرستند . اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم درود و سلام مخصوص بر او بفرستید . » (سوره احزاب آیه 57) پس از نزول این آیه مسلمانان راجع به چگونگى درود فرستادن بر پیامبر، از آن حضرت پرسیدند . حضرت به آنان تعلیم داد چه چیزى را بگویند تا این واجب قرآنى را ادا کرده باشند . بخارى ، مسلم ، ترمذى ، ابن ماجه و نسایى از کعب بن عجره نقل کرده‏اند که او و جمعى دیگر از پیامبر خدا (ص) درخواست کردند به آنان بیاموزد که هنگام درود فرستادن به او چه بگویند ، پیامبر (ص) در جواب فرمود : « بگوئید : بار خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى ، براستى که توستوده بزرگوارى ، خداوندا ! بر محمد و خاندانش مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى ، همانا تو ستوده بزرگوارى ‏» (2) .

بخارى از ابو سعید خدرى روایت کرده است که پیامبر- در حالى که به درخواست کنندگان تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستند ، فرمود : « بگویید : بار خدایا بر محمد (ص) بنده و فرستاده‏ات درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى . و بر محمد و بر خاندان محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى ‏» (3) .

مسلم از ابو مسعود انصارى روایت کرده است که پیامبر در مجلس سعد بن عباده در حالى که به او تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستد ، فرمود : « بگویید : بر محمد و خاندان محمد درود فرست ، همان گونه که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى ، و بر محمد و بر آل محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم در میان جهانیان برکت دادى ، براستى تو ستوده بزرگوارى ‏» (4) .

نسایى از طلحه به دو طریق نقل کرده است که کسانى از پیامبر خواستند تا چگونگى درود فرستادن بر او را به آنان بیاموزد ، پیامبر در حال آموزش فرمود : « بگویید : بار خدایا بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادى ، براستى که تو ستوده بزرگوارى ، و بر محمد و بر خاندان او برکت ده همان گونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادى همانا تو ستوده و بزرگوارى‏ » (5) .

ابن ماجه از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که پیوسته او به مسلمانان مى‏آموخت که‏ موقع درود بر پیامبر بگویند : « ... خداوندا ! بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و بر خاندان ابراهیم درود فرستادى که تو ستوده بزرگوارى . بار خدایا ! بر محمد و آل محمد مبارک گردان چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى براستى که تو ستوده بزرگوارى ‏» (6) .

این احادیث گواهى مى‏دهند که پیامبر مسلمانان را مامور کرده است تا هر گاه بر او درود مى‏فرستند بر خاندان او هم درود فرستند ، و این که درود فرستادن بر آنان متمم درود بر اوست . چه این درود فرستادن بر وى به هنگام اداى نمازهاى یومیه و یا خارج از نماز باشد . و مسلمانان ، پیوسته در نمازهاى یومیه‏شان بر خاندان پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند چنان که بر خود پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند.

هنگامى که پیامبر (ص) به پیروان خود دستور مى‏دهد تا بر خاندان او درود فرستند چنان که بر خود او درود مى‏فرستند . در حقیقت این دستور را از جانب خداى بزرگ صادر مى‏کند ، چه او پیامبرى است که از روى هوا سخن نمى‏گوید ، بویژه آنگاه که به مسلمانان امور دینى‏شان را مى‏آموزد.

زمانى که خدا و رسولش مسلمانان را مامور مى‏کنند تا بر خاندان محمد درود فرستند همان گونه که بر شخص محمد (ص) درود مى‏فرستند ، (و چه بسا که مسلمانان به هنگام سخن گفتن یا خطبه خواندن و یا نوشتن،صلوات مى‏فرستند .) به این خاندان شرافت ‏بخشیده و منزلت ایشان را از مقام همه مسلمانان بالاتر برده است و در رتبه‏اى بعد از رتبه پیامبر و نزدیکترین افراد به او در ارج و مقام قرار داده است.

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

درد دل !!!

(کاش منو میشناختین تا می دونستین چه آدمی داره این مطلب رو می نویسه و فکرای عجیب و غریب نکنین )

کوچیکتر که بودم ,

وقتی از اوضاع جوونا , چه دخترا وچه پسرای  قبل از انقلاب می شنیدم که چه وضعی داشتن ,

تعجب می کردم ؛

با خودم می گفتم :

درسته که شرایط خیلی بد بوده و رییس مملکت خودش اند این کارا بوده ولی ...

ولی سوالایی که همیشه ذهنمو مشغول می کرد این بود که :

مگه از زمان صفویه ( خیلی وقته ها ! ) مذهب رسمی کشور ما شیعه اعلام نشد ؟

مگه جوونای اون موقع , مردم  و ... شیعه نبودن ؟

مگه عاشق مولا نبودن ؟

مگه دخترا و زنها عاشق حضرت زهرا نبودن ؟

مگه برای برگزاری مراسم محرم برای  اینکه بگن امام حسین چرا کشته شد و حضرت زینب چرا اسیر شد حتی جونشونو وسط نمی ذاشتن ؟

مگه برا جشن میلاد حضرت مهدی سنگ تموم نمی ذاشتن ؟

و ...

( می دونستم هیچکدوم از اینا هیچ ربطی به مسائل جاری مملکت (( بیشتر منظورم اوضاع اقتصادیه )) نداره چون دوتا مقوله جدا از همن  )

پس چرا باید اونجوری می شدن ؟

می دونی چی می گم ؟

کسی که ابراز محبت به کسی می کنه و ادعا می کنه که دوستش داره تمام سعیشو می کنه مبادا اذیتش کنه ,

مبادا آزارش بده ,

تازه ! یه کاری می کنه تا بیشتر و بیشتر شبیهش بشه ؛

اینجوری نیست ؟  ( خداییش اینجوریه )

پس چرا ... ؟

خودمونیم , خیلی خجالت می کشیدم ؛

همش می گفتم نه اینجوری نبوده ؛

مَخلص کلوم , یه جورایی سر خودمو کلاه می ذاشتم تا سوالا یادم بره ؛

... گذشت  ...

سنم بیشتر شد ؛

به اصطلاح بزرگ شدم ؛

عقلم مثلا کاملتر شد ؛

خب ! من بچه انقلاب بودم ؛

امام  رو دیده بودم ,

سنم کم بود , ولی جنگ رو  دیده بودم  ,

مردم با صفا ,که جنگ و به کمک خدا گردوندن و زندگیشونو خرج کردن و ...

جوونایی که با افتخار هر چه تمام تر می رفتن جبهه ؛ اونم فقط برا دینشون و مملکتشون و ناموسشون ...

یادمه که روزی دو سه بار بلکه بیشتر با مادرم می رفتم سرکوچه برا اینکه دوباره شهید آورده بودن ؛

...

بعد از اونم که آقا ( حضرت آیت الله خامنه ای ) رو دیدم ؛

شهیدایی که بعد از تفحص می آوردن ؛

خونواده شهدا که از نزدیک باهشون بودم و هستم ,

جانبازهایی که ذره ذره داشتن به مرگ ( ببخشید خیلی بد گفتم ) به شهادت نزدیک می شدن ,

عکس شهدا تو مسجدا , حسینیه ها و خیابونا و ...

خیابونایی که دیگه با اسم ائمه و شهدا و .... نام گذاری شده ,

خداییش وقتی کلامو قاضی می کنم و فکر می کنم می بینم ته نامردیه اگه این زمان و با قبل از انقلاب مقایسه کنم

اصلا قابل مقایسه هم نیست ؛

اما ...

یهو مخم سوت می کشه !

دوباره اون سوالا میاد تو ذهنم ,

فقط باید جای ضمیراشو عوض کنم و نوع اونارو ( ؟؟؟؟!!!!!! )

آتیش میگیرم ,

مگه ما شیعه نیستیم ؟

مگه ما عاشق مولا نیستیم ؟

مگه دخترا و زنها عاشق ... ؟

یعنی واقعا دوباره این سوالاس که تو ذهنم زنده شده ؟

حالا دوباره  ...

نمی دونم سرخودمو دیگه باید چجوری گرم کنم که این سوالا یادم بره ؟

نمی دونم ...

....

حتی گاهی انقدر کارد به استخونم می رسه که یاد اون جمله امام حسین ( ع ) می افتم :

 " اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید "

یا علی

کیمیا


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

تبریک

خرمشهر را خدا آزاد کرد .          امام خمینی قدس سره

 

سالروز آزادسازی شهر خون خونین شهر خرمشهر مبارکباد .


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

یک تذکر

سلام

خسته نباشین

همین اول بسم الله عرض کنم خدمت شما که  :

اگر در هنگام مطالعه مطالب وبلاگ ابوتراب براتون سوالی پیش اومد حتما  اونو  با ما در میان بذارید تا در اسرع وقت جواب  سوال شما در قالب یک مطلب مجزا در وبلاگ قرار بگیرد یا به صورت خصوصی به ایمیلتان ارسال شود

اشتراک یادتون نره

با تشکر

یا علی


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

امیر المؤمنین اسوه وحدت ( بخش اول )

هیچ فصلى را پیش از فصل ما قبل آن نخوانید

تقاضاى من از خوانندگان کتاب‏ «امیر المؤمنین‏» این است که تمام بخشهاى آن را پشت‏سر هم بخوانند، و هیچ فصلى را پیش از فصل ما قبل آن قراءت نکنند، و تمام فصول آن را مطالعه بفرمایند. براستى که این کتاب روشى جدید در مورد آموزش رویدادهاى برجسته تاریخ اسلام و تعدادى از شخصیتهاى ممتاز است که در خلال پنجاه و سه سال از آغاز پیدایش اسلام تا پایان عصر خلفا بر صحنه تاریخ ظاهر شده‏اند.

البته رویدادهاى آن دوره در تعدادى از کتب ثبت‏ شده است و گویا بیشتر اوقات نظم و ترتیب آنها مولود روابط علت و معلولى نبوده بلکه مولود تصادف و اتفاق بوده است.

از مهمترین هدفهاى این کتاب کشف روابط میان رویدادها و مشخص کردن آنهاست همچون سلسله‏اى از اسباب و مسبباتى که بر مبناى آنها رویداد بعدى نتیجه رویداد پیش از خود مى‏باشد . بنابراین شایسته است که تمام بخشها به دنبال یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرد ، زیرا که درک هر رویدادى پیش از درک علت آن بسى دشوار است .

محمد جواد شرى

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

مسلمانان در این که امام امیر المؤمنین على بن ابى طالب (ع) داراى امتیازهایى است که دیگر مسلمانان فاقد آنند ، اتفاق نظر دارند . او در میان مسلمانان تنها کسى است که تربیت دوران کودکیش را شخص پیامبر (ص) بر عهده گرفت ، و بر راه و روش خود پرورش داد . و سپس از میان همگان وى را به برادرى خویش انتخاب کرد .

دانشمندان اسلامى یکزبان برآنند که امام (ع) از همه اصحاب پیامبر (ص) به کتاب خدا و سنت پیامبرش داناتر و جهاد و فداکارى وى در راه حق از همه بیشتر، و در پند و اندرز و سخنورى از همه بلیغ‏تر بود . و در اجراى حدود الهى پر شورتر، و در اجراى عدالت و احقاق حق استوارتر، و از لحاظ لذات مادى و زندگى دنیوى از همه پارساتر بود .

و این همه همان صفاتى هستند که خداوند در قرآن مجید ، آنها را معیار ارزش و برترى مردم قرار داده است ، زیرا خداوند مجاهدان را بر قاعدان غیر مجاهد برترى داده و به صراحت اعلان فرموده است:کسانى که مى‏دانند با کسانى که نمى‏دانند برابر نیستند ، همان طور که با صداى رسا اعلام فرموده است : گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.

علماى اسلام در این موارد اختلافى ندارند ، زیرا مقام و منزلت دینى و علمى امام (ع) - بى‏هیچ گفتگو و بحثى- در اسلام روشن است . آنچه محل اختلاف است ، تنها موقعیت‏سیاسى ،  دینى امام (ع) در تاریخ اسلام است .

آنان در حالى که اتفاق نظر دارند ، او یکى از خلفاى راشدین است و با انتخاب توده مردم بر سر کار آمده است . اما از طرفى در این که وى خلیفه برگزیده پیامبر (ص) است ، هم عقیده نیستند .

[این است کانون اساسى اختلاف و کشمکش] کسانى که معتقد نیستند ، پیامبر (ص) على (ع) را به عنوان خلیفه پس از خود برگزیده است‏ بر این باورند که اعتقاد به گزینش على (ع) به دست پیامبر (ص) همان اعتقاد به وراثت و جانشینى در حکومت است ، در صورتى که قائلان به گزینش ، این نظر را رد مى‏کنند و مى‏گویند ، اعتقاد به گزینش پیامبر (ص) با مساله موروثى بودن خلافت و حکومت‏یکى نیست ، بلکه دو مطلب است .

همین طور در جایگاه سیاسى امام نیز به عنوان یک دولتمرد اختلاف نظر دارند : آنان ، در این که او پایبند به اصل عدالت مطلق بود ، و دلبستگى فراوانى به اجراى کامل قانون اسلام داشت ،  اختلافى ندارند ، بلکه اختلاف نظر در فلسفه این موضعگیرى قاطع است در این جا مساله دیگرى وجود دارد که تاریخ نویسان پژوهشگر از آن چشم پوشیده و به روشنى یادآور نشده‏اند ،  و آن را موضوع پژوهش راستین قرار نداده‏اند ، این مساله عبارت از تاثیر وى در تاسیس حکومت اسلامى است .

کتاب حاضر در صدد عرضه کردن تاریخ مفصل زندگى امام (ع) نیست و نمى‏خواهد از دانش ،  بلاغت ، سخنان دلاویز ، پارسایى و بزرگواریهایش سخن بگوید . بلکه مطالب کتاب بر جایگاه سیاسى دینى على (ع) در اسلام و پیوند معنوى آن حضرت با پیامبر (ص) و اهتمامى که در بنیانگذارى دولت اسلامى و گسترش اسلام داشت ، تکیه مى‏کند.

البته این کتاب از او به عنوان یک خلیفه ، و یک دولتمرد و نیز درباره نظرات گوناگون درباره سیاست او سخن مى‏گوید . و همچنین از عواملى گفتگو مى‏کند که به تراکم مشکلات انجامید ،  در نتیجه ، به صورت مانعى در مقابل رسیدن آن بزرگوار به حکومتى پا برجا و استوار در دوره خلافتش در آمد . و سرانجام این کتاب از خود خلافت‏ به عنوان یک نظام سیاسى - دینى و از نوع خلافت ‏سازگار با طبیعت رسالت اسلامى در میان انواع خلافت‏ سخن مى‏گوید .

بنابراین کتاب شامل بخشهاى زیر است :

(1) امام در دوران نبوت.

(2) امام در دوران خلفاى سه گانه.

(3) امام در دوران خلافت‏خود.

(4) خلافت در قانون اسلامى.

و بخش پایانى که خلاصه برخى از مباحث کتاب را در بر دارد .

البته من در این کتاب سعى کرده‏ام تا روابط میان رویدادهاى تاریخى که در برخورد با زندگانى امام (ع) بوده است و آنچه که مدت پنجاه و سه سال - از آغاز رسالت تا پایان خلافت‏ خلفاى راشدین- را در برمى‏گیرد توضیح دهم .

گاهى خواننده میان آن رویدادها پیوندى استوار مشاهده مى‏کند ; سلسله انگیزه و علتهایى که آینده آنها نتیجه گذشته آنهاست .

در بررسى از رویدادهاى آن برهه از تاریخ اسلام تنها به منابع مورد اعتماد تاریخى بسنده نکرده‏ام ، بلکه کوشیده‏ام تا جایى که ممکن است آنچه را که در کتابهاى معتبر [صحاح ست] و تعداد دیگرى از کتابهاى زبده حدیث پیرامون آن رویدادها آمده است - به مطالب کتابهاى تاریخ – بیفزایم . توضیح این که بسیارى از دانشمندان اسلامى به حدیث ‏بیشتر اطمینان مى‏ورزند تا تاریخ ;بویژه هنگامى که این حدیث در صحاح معروف و دیگر کتابهاى مورد اعتماد آمده باشد . من نمى‏خواهم از امام (ع) همچون انسانى که رابطه‏اى خاص با پروردگارش او را از دیگران برجسته و جدا کرده است و در نتیجه معجزه هایى را به دست او جارى ساخته است و او را به کراماتى اختصاص داده است ،گفتگو کنم ، بلکه مى‏خواهم ، درباره او- به عنوان فردى که با همه عوامل طبیعت ، زمان و محیط روبرو مى‏شد و در راه اصولى مقدس تمام کوشش خویش را به کار مى‏بست و با آن اصول و براى آن اصول زندگى مى‏کرد - سخن بگویم .

امیدوارم این کتاب سهمى در استحکام پایه‏هاى تفاهم و برادرى میان مسلمانان داشته باشد !

شخصیت امیر المؤمنین و زندگینامه او چیزى است که اگر مسلمانان خواهان برادرى باشند بى‏گمان آنان را تا سر منزل وحدت و همبستگى رهنمون خواهد بود . شایسته است آنچه درباره شخصیت کسى که پیامبر (ص) او را به برادرى خود انتخاب کرده است ، مى‏نگاریم ،  همان چیزى باشد که روح برادرى و دوستى را میان جامعه مسلمانان تقویت مى‏کند.

محمد جواد الشرى

پى‏نوشتها:

1-آیه 58 سوره آل عمران.

2-عدالت و قضا در اسلام،تالیف صدر الدین بلاغى،صفحه 112.

3-شاید اقدام مؤلف محترم یکى از عواملى بوده است که باعث این فتواى تاریخى شده است.

آن چه مسلم است در حدود سال 1336 محلى به نام دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه تشکیل گردید و آقاى شیخ محمد تقى قمى به نمایندگى شیعه از طرف آیة الله العظمى مرحوم بروجردى قدس سره به مدت چند سال در آن‏جا بودند و پس از بحث و گفتگوهاى طولانى در سال 1959 م برابر با 1338 ه ق این فتواى تاریخى صادر ، و یک نسخه از آن طى تشریفاتى به آستان قدس رضوى (ع) اهدا شد .م.

 


موضوعات یادداشت نظرات شما ()

<      1   2   3   4      >

چهارشنبه 03 اسفند 1

امروز:   0   بازدید

فهرست

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

موضوعات وبلاگ

حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم

خرداد 84 - ابوتراب

جستجوی وبلاگ من

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان


لینک دوستان

بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی
استاد حسین انصاریان
ابوتراب
المنتظر ( فارسی , انگلیسی , اردو )
مجله خورشید مکه
مسجد جمکران
آیت الله خامنه ای
آیت الله فاضل لنکرانی
آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله مصباح یزدی
امام خمینی
حوزه
سایت غدیر
شبکه امام رضا
شبکه عقاید ( قم )
شبکه فرهنگی هجر ( مخصوص مناظره )
شبکه قرآن
عاشورا
فدک
فقه اسلامی
مرکز جهانی اهل بیت
معرفی پایگاههای شیعه
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
خانه کتاب ایران
سازمان علمی تحقیقی ایران
کتابخانه کنگره ملی آمریکا
خبر گزاری جمهوری اسلامی
روزنامه ایران
روزنامه کیهان
روزنامه همشهری
روزنامه اطلاعات
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
مجله گل آقا
قریبستان

آوای آشنا

صدای خودم

اشتراک

 

آرشیو

خرداد 84

طراح قالب

www.parsiblog.com

تعداد   19642   بازدید


سلام ! به وبلاگ ابوتراب خوش آمدید ! امیدوارم از مطالبش استفاده کنین و ما رو از نظراتتون بی بهره نذارین ؛ ضمنا ما آماده پاسخ گویی به سوالاتی که احیانا در هنگام مطالعه مطالب براتون پیش میاد هستیم ؛ پس حتما بپرسین ؛ یا علی